هفته های پر تلاطم

- دیروز امتحان میان ترم ریاضی داشتم ، اصلاٌ نتونسته بودم بخونم ، ولی با دوستم که ته ریاضیات بود رفتم سر امتحان و اون جای من امتحان داد و من 5 نمره میان ترم رو به همین راحتی گرفتم ... استاد از من سوال کرد آقای نیک اخلاق سوالات در چه سطحی بود من خیلی آروم گفتم که متوسط بود بعد استاد گفت : ولی نگاه کن این وضعیت بچه ها چه جوریه ، هیچکی نتونسته حل کنه ...
بنده خدا استاد ریاضی ما یه دختر جوان هست که با من 2 سال اختلاف سنی داره و مجرد هم هست و بچه ها خیلی سر به سرش می زارن و من خیلی هواشو دارم ، بخاطر این با من خیلی صمیمی هست .
نکته : استاد حیف که نمی تونم رو در رو بهت بگم چقدر تو بانمکی ولی اینجا به همه میگم ..


- نمی دونم این طرز تفکر بعضی از آدمها از چی ناشی میشه که یکدفعه از خانه فرار می کنن ، یه دوستی فرار کرده و من خیلی نگرانش هستم ، نمی دونم برای چی ، هیچ علتی و یا کمبودی تو زندگیش نداشته که این کار را بکنه ...
نمی دونم هر کاری می خواست بکنه با من مشورت می کرد ، من خیلی خیلی نگرانش هستم با این شرایط بد جامعه ما خدایی نکرده براش اتفاقی نیفته ..... براش دعا کنید ...


- پریروز پسر دایی با خانمش اومدن اینجا تا من براشون یه کارت درست کنم ، دلم خیلی براش سوخت چون می خواست توی یه شرکت استخدام بشه ولی این بنده خدا اصلاٌ خدمت نرفته و از همه بدتر وام ازدواج هم نتونسته بگیره ولی الان با این کارت زندگی براش میشه بهشت ... بهش گفتم مرتضی فقط جَو گیر نشی بری گواهینامه بگیری چون استعلام می کنن و جفتمون می ریم ................. قراره یه شیرینی توپ بهم بده " به نظرتون چیه " ؟


وقتی یه نگاه اجمالی به این چند هفته می کنم می بینم چقدر برای من اتفاق های جور واجور افتاده که خیلی برام تجربه های مفیدی به همراه داشته ....

برای همه دوستای گلم آرزوی سلامتی و موفقیت می کنم .