چقد لذت بخشه اونی که دوستش داری دستاشو لمس کنی و تمام آرامش دنیا میاد تو وجودت .

و چقد شیرینه شاهد لبخندی هستی که از روی سادگی و مهربونیش روی لباش نقش بسته .

و چقد صادقانه داری نگاش می کنی ،چیزهایی رو می بینی که اونم داره همونا رو می بینه .

و چقد برای آدم دردناکه  که نگرانی اونی که دوستش داری رو ببینی و  نتونی  کاری کنی .

و چقد زجر آوره که دوس داری کنارش باشی ولی شرایط الانت اصلاً بهت اجازه نمی ده .

و چقد خوبه  که  درک  متقابلی  از هم  دارید و  همدیگه  رو به همین صورت پذیرفتید .

و چقد خوشحال کننده  می تونه باشه وقتی  می دونی که یه روز  بهش می رسی .

و چقد دردناکه که نمی تونی یه لحظه  ناراحت ی هاش  و  نگرانی هاش رو ببینی .

و چقد  لذت بخشه اونی که  دوستش  داری  ،  اونم چنین حسی داشته  باشه .

و اینم می دونم که زیبایی یه عشق پاک و مقدس به همین چیزاشه ولی ......

 

*******************************************************************************

و از همه مهمتر اینه که اون نمی دونه که تمام زندگیش شدی و خودش خبر نداره .

*******************************************************************************

خدایا هر چی که بهش آرامش می ده و هر چی که خوشحالش می کنه بهش بده .

خدایا خودت بهش بگو  که واقعا دوستش دارم و برام گل همیشه بهاره نه گل دیگه ای .

 

دیروز از سر چند تا جریان بشدت ناراحت و دلگیر شدم و آخریش هم شب بخاطر حرفهای نابخردانه من ، که یکی از دوست های گلم از من رنجید .... با خودم عهد کردم با دوستی که فاصله زیادی دارم حرفهای بی ربط نزنم تا اگه دلگیر شد بتونم از دلش در آرم . "" ولی جبران می کنم "" بهت قول می دم...

 

امروز برای سومین بار می خوام نماز شب بخونم..... تا گره ای از مشکلات من باز بشه ....

البته یکی از دوستای خوبم یه دعا برام فرستاده .....

 

بزرگترین تحولات زندگیم از امروز داره رقم می خوره .....

 

یه وام فوق کلان دارم می گیرم ، با همکاری و پارتی بازی عزیزان محفل نشین ....

که با این وام کلان باعث پیشرفت در امور ساختمان سازی میشه ...

 

طبق شنیده ها از بزرگان شهرداری ، دارن محدوده شهری رو افزایش می دن و این یعنی رفتن بسوی پیشرفتی وحشتناک در عرصه اقتصادی و مالی برای من ..

هیچ وقت یادم نمی ره برادربزرگتر من در سال 82 گفت اینجا سرمایه گذاری نکن و از همه بدتر پسر عموی من به من دروغ گفت ، بابا چقد به من تیکه انداخت .

حالا می خوام بزنم تو دهن همشون  " به جز بابا " بصورت خیلی خوشگل و با احترام ....

 

کافی نت رو از ماه بهمن یا اسفند شروع می کنم ، با کمک خدای نت و شبکه جناب منوچ خان بزرگ .

 

اصلاٌ باورم نمیشه صادق داره از این رو به اون رو میشه .

خودم تو این سن و سال و با این وضعیت اصلاٌ نمی تونم درکش کنم ...

 

ولی می دونم خدا از من یه چیزی رو گرفت ، که هر وقت گریه می کنم بهش می گم اگه بیام اون دنیا فقط بهت  می گم توی این چند میلیون آدم چرا من .... آخه چرا ....

ولی یه حکمتی بوده ... خدا خیلی دوستم داشته .

 

با این اوضاع هنوز اشکام می ریزه می دونم خیلی حرص می زنم ، ولی باور کن دست خودم نیست ...

خدایا : دستت درد نکنه .... خیلی دوستت دارم .. این نتیجه تمام زحمت های منه ....

 

-  یه مطلبی رو به یکی می خوام بگم ولی نمی دونم درسته / زوده / اون چه برداشتی می تونه داشته باشه ، با چند نفر مشورت کردم و حرفهای قابل توجهی گفتن ولی می خوام جدی با خودش صحبت کنم ببینم نظرش چیه ..... " با توکل به خدای مهربون " .  

 

زندگی می گذره ، چه خوب چه بد !!!

 

فلیکای مهربون  اینم از حق طبیعی ما ........

 

خدا رو شکر امروز طبق نقل قول ها و شنیده ها حاکی از سردمداران دانشگاه ، مشکل کمیته انضباطی من داره حل میشه...... چقدر نذر کردم.... چقدر قاطی کردم... می دونم تمام این مسئولین منو داشتن اذیت می کردن... و مشکل من حل شده بود ....... دیگه قسم خوردم تا آخر عمرم تو انجمن اسلامی و مسائل حساس دخالت نکنم و حتی  .... مگه ما کی هستیم و چقدر قدرت داریم...

 

---------------------------------------------------------------------------------------

خدا رو شکر پروژه های درس ذخیره رو خوب تونتسم ارائه بدم و استاد کلی ازم تشکر کرد..... ولی استاد گفت اسم شما تو فهرست جدیدم نیست ، گفتم استاد من مشکل کمیته انضباطی داشتم ، تا آخر هفته معلوم میشه.. گفت من نمره ات رو می زارم ولی فهرست رو برام بگیر....

"" بعد ارائه یه حس فوق العاده خوبی بهم دست که به خودم شک کردم ""

 

---------------------------------------------------------------------------------------

امروز ساعت 7  شب به من اعلام شد جشن تولد مامانی هست.... منم که این جور حاها اصلاٌ  

نمی شنوم... خلاصه با جعبه شیرینی و یه شاخه گل سر و ته شو هم اوردم .

 

آخه چرا من هر جشن تولد باید اینقدر پیاده شم ، دفعه پیش مستقیم به همه گفتم من دیگه کادو نمی گیرم .. جشن تولد من که میشه همه یادشون میره ...

آخه نمی دونید جریان چیه ، این برای اون تولد می گیره و به همه می گه و از اون طرف هم بقیه ....

آخه برای منه بدبخت کی اعلام می کنه به بقیه....

 

---------------------------------------------------------------------------------------

امروز عروسی استاد ما هست سرکار خانم مهندس مریم.......... .

استاد برات آرزوی خوشبختی میکنم .

این استاد با من سه سال اختلاف سنی داره ...

خیلی استاد با جنبه و با فهم شعوری هستش ...

 

---------------------------------------------------------------------------------------

 

باورم نمی شد این کتاب در ستایش زندگی اثر مسیحا برزگر اینقدر پر محتوا و قشنگ باشه . حتماٌ بخونید..