-
بیانات معظم له
جمعه 11 دیماه سال 1388 10:29
چند روز قبل از فوت آیت ا.. منتظری ایشون یه سخنرانی کردند که خیلی جالب بود ، یعنی نوع نگاهش به این قضایای اخیر خیلی قابل تامل اومد ، فک کردم برا بقیه دوستان هم جالب به نظر بیاد ، که براتون متن سخنرانی ایشون رو که از سایتش گرفتم رو می نویسم : بیانات آیت الله العظمی منتظری در پایان درس نهج البلاغه پیرامون سوء استفاده...
-
ریاضیات و دنیای خودش
سهشنبه 17 شهریورماه سال 1388 15:39
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 من از قدیم تو ریاضی مشکل داشتم ، این مطلب می تونه به بقیه دوستانی که علاقه مند به رشته زیبای ریاضی دارن و اونایی که ندارن و مجبورن پاس کنن ، کمک کنه . ریاضی را بلند بخوانید دانشمندان اسپانیایی با انجام بررسی هایی دریافتند اگر مسائل ریاضی را با صدای بلند بخوانیم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 فروردینماه سال 1388 01:07
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 خیلی وقت بود به خودم خسته نباشید گفته بودم ، ولی ….. از خودم خیلی انتظارا دارم ولی متاسفانه زمان 24 ساعت هست نه 100 ساعت... از طرفی این خواب لعنتی اجازه نمیده ...روزی 5 ساعت هم دردی رو دعوا نمی کنه ... یه وقت نگید این پسر یه چیزی نوشت و رفت ... زمان بهم مهلت نداد....
-
فاصله ها
دوشنبه 17 فروردینماه سال 1388 01:03
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 یه وقتهایی میگن از یه چیز فاصله بگیری ، خیلی بهتر میشه شرایط.. البته میگن ولی من تا حالا ندیدم.. دعا میکنم منطق نازنینت به حالت اول برگرده ... ارزوی من سلامتی،شادی،موفقیت شماست. خیلی خیلی سخته ولی میگذرم تا به آرامش برسی... دوستت دارم بی انتها ...
-
تغییرات
یکشنبه 9 تیرماه سال 1387 00:59
بالاخره وبلاگ من یکساله شد ؛ ولی من تصمیم های جدیدی گرفتم ، یعنی از قبل تو اهدافم و تو فکرام بود و از طرفی خیلی دوس داشتم یه تغییرات و تحولات عظیمی رو تو این زمینه ایجاد کنم و الان بهترین زمان برای این کار هستش ، درسته که مشغله های خیلی زیادی از قبیل : کار ، دانشگاه ، خانواده ، وووو... دارم ، ولی نمی خوام اینا مانع...
-
دوس دارم بدونم
یکشنبه 9 تیرماه سال 1387 00:30
نمی دونم تا الان تونستم درکش کنم ، نمی دونم تا الان تونستم نیازهایی رو که از یه مرد انتظار داره رو جوابگو باشم . نمی دونم تونستم براش مایه دلگرمی باشم . نمی دونم احساساتش چی می گه . نمی دونم تونستم اون حس دوس داشتن رو بهش منتقل کنم . نمی دونم تا حالا که اینقد ادعای درک؛شعور،فهم و غیره رو داشتم ، تونستم اجرا کنم . دوس...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 22 خردادماه سال 1387 21:46
هیچکی منو. درک نمی کنه . خیلی ضد حاله صمیمی ترین کسی که پیشته بهت تهمت حسودی بزنه ، بقدری حالمو خراب کرد نتونستم هیچ توضیحی بدم فقط اومدم تو اتاقم به دل خودم و تهمت اون فک کردم ، اشکام ریخت . آخه چرا ............. !!!!!!!!!!!!!!!! اینهمه تلاش ، اینهمه زحمت ..................
-
تغییرات
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1387 00:32
- خیلی خوشحالم ، امروز روز خوبی بوده ، آرزوم همینه ، برای تو .... - طمع تغییرات رو دارم می کشم ، اونم چه طمعی . - می دونم الان از قولی که بهم داده بودیم سرپیچی کردم ، ساعت از 23 رد شد ، ولی .... به همه دوستان می خوام امروز یه تجربه ای رو بگم که اگه تو شرایطش قرار نگیرید بهش نمی رسید : - شاید الان شما با اعضای خانواده...
-
فکرای آخر شبی
جمعه 6 اردیبهشتماه سال 1387 02:44
- یه وقتهایی فک می کنم می بینم اگه باهوش بودم و با عقلم جلو می رفتم شاید اوضام از این که بود بهتر می شد ولی بنده ناشکر نیستم . خیلی ممنون - آیا می دونید برای رسیدن به موفقیت فقط باید عمل کرد اصلاٌ نباید حرف زد . - از طرفی خیلی از پیشرفتام ماله اونه ، چون اون باعث تکون خوردن و پیشرفتم شد . - کی می دونست شاید یه روزی من...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 16 فروردینماه سال 1387 18:59
می خوام از این به بعد به راه حل فک کنم نه به مشکلات . شروع خیلی خوبی رو آغاز کردم ، خدایا بخاطر این چند روز خیلی ممنون .
-
حاله عجیب
دوشنبه 12 فروردینماه سال 1387 21:33
چه حال عجیبی دارم ، چقد بده که آدم بدونه یه کسی چند وقت دیگه می میره و اون شخص براش خیلی عزیزه ، از خدا می خوام منو جای تو ببره ولی تو بمونی ، من زیاد ارزش خاصی ندارم ولی سایه تو بالاسر خیلی ها براشون نعمته ، من حاضرم این فداکاری رو کنم بدون تعیین شرطی چون همه ی آدمها رو دوس دارم ، مادرم ، پدرم ، داییم ، خالم ، خواهرم...
-
سال نو
چهارشنبه 29 اسفندماه سال 1386 16:02
امسال برای من خیلی اتفاق های جالبی افتاد ، می خوام تمام وقایعی که تو سال 86 برام پیش اومد رو بنویسم ، خاطرات رو به دو دسته تقسیم کردم 1- خوب 2- بد ، اول میخوام خوب ها رو بگم ... --------------------------------------------------------------------------------------- - خوب : 1- اواخر اردیبهشت مامان و بابا رفتن حج 2-...
-
نکات مهم
یکشنبه 12 اسفندماه سال 1386 00:16
یه وقتهایی فک می کنم ، اگه آدمها ارزش دوستیها رو بدونن تو دنیا چه اتفاقی میافته .... چرا خیلی ها از آدمها نمی خوان ارزش دوستی ها رو بدونن ، واقعاً چرا .....!!!!! - هر چی یاد می گیرم می بینم بازم کمه ..... - خیلی دوس دارم زبان فرانسه رو یاد بگیرم ، ولی متاسفانه شرایط الانم اجازه نمی ده ! - برای رشد کردن همیشه باید سوال...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 11 اسفندماه سال 1386 23:18
از دعوت فلیکای مهربون خیلی ممون ، راستش از همه خواننده ها خوشم میاد البته از همه ی آهنگ ها نه ، فقط از آهنگ های قشنگشون ... - خواننده ها به ترتیب اولویت دوس داشتن 1- معین 2- پویا 3- شادمهر عقیلی 4 - حمید عسگری 5- همایون 6- ستار 7- سعید 8- امید 9- آقاسی (البته به موقع اش) 10- سیاوش قمیشی 11- ...
-
آسمونه ابری
دوشنبه 22 بهمنماه سال 1386 21:51
یه دنیا حرف داشتم و می خواستم بگم .... ولی هیچی نگفتم ..... و سکوت کردم .. نگاه کردم به آسمون گرفته و ابری که نه می تونست گریه نه حرفی بزنه و فقط گرفته بود نمی دونم به چه جرمی ... خجالت کشیدم و سرم رو انداختم پایین ، درسته که برام آسون نبود ، جلوی کسی این کارو کردم که خیلی دوسش دارم و برای تک تک حرفهاش ارزش قائلم و...
-
امتحان فردا
سهشنبه 9 بهمنماه سال 1386 02:13
وای چه حالی می ده ، فردا یه امتحان خفن داری و پس فرداش یه امتحان فوق خفت دیگه داری و بیایی بشینی آپ کنی ، قابل توجه تمامی عزیزان که مثل چی دارن درس می خونن و به وبشون اهمیت نمی دن ، اینجا باید خودتون رو نشون بدید نه .... از طرف همه ی دوستان محتاجیم به دعا " هم اکنون نیازمند تقلب شما هستیم " ( انجمن خدایان تقلب ) این...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 25 دیماه سال 1386 23:07
چقد لذت بخشه اونی که دوستش داری دستاشو لمس کنی و تمام آرامش دنیا میاد تو وجودت . و چقد شیرینه شاهد لبخندی هستی که از روی سادگی و مهربونیش روی لباش نقش بسته . و چقد صادقانه داری نگاش می کنی ،چیزهایی رو می بینی که اونم داره همونا رو می بینه . و چقد برای آدم دردناکه که نگرانی اونی که دوستش داری رو ببینی و نتونی کاری کنی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 10 دیماه سال 1386 00:20
دیروز از سر چند تا جریان بشدت ناراحت و دلگیر شدم و آخریش هم شب بخاطر حرفهای نابخردانه من ، که یکی از دوست های گلم از من رنجید .... با خودم عهد کردم با دوستی که فاصله زیادی دارم حرفهای بی ربط نزنم تا اگه دلگیر شد بتونم از دلش در آرم . "" ولی جبران می کنم "" بهت قول می دم... امروز برای سومین بار می خوام نماز شب...
-
زندگی می گذره ، چه خوب چه بد !!!
چهارشنبه 5 دیماه سال 1386 03:08
فلیکای مهربون اینم از حق طبیعی ما ........ خدا رو شکر امروز طبق نقل قول ها و شنیده ها حاکی از سردمداران دانشگاه ، مشکل کمیته انضباطی من داره حل میشه...... چقدر نذر کردم.... چقدر قاطی کردم... می دونم تمام این مسئولین منو داشتن اذیت می کردن... و مشکل من حل شده بود ....... دیگه قسم خوردم تا آخر عمرم تو انجمن اسلامی و...
-
دوست داشتن ....
دوشنبه 3 دیماه سال 1386 00:46
مردم هر کدام آرزوئی دارند یکی مال می خواهد و یکی جمال و دیگری افتخار ولی بعقیده من یک دوست خوب از تمام اینها بهتر است . ★ خیلی دوست داشتم ، آدمها بدونند که دوست داشتن و علاقه ربطی به ظاهر و چهره نداره... ★ من قبول ندارم که میگن ظاهر افراد در برخورد اول خیلی مهمه ، این حرف در محل کار شاید تا حدودی به چشم بیاد ولی فقط...
-
دل گرفته ....
یکشنبه 25 آذرماه سال 1386 20:33
امروز چقدر حالم / دلم گرفته ، یاد ندارم تو این چند سال اینقد دپرس باشم.. از رفتارهای خودم بدم میاد ، از خودم بدم میاد... نمی دونم چرا اون چیزی که هدفمه نمی تونم بهش برسم.... یا من نمی تونم ، یا شرایط جامعه باعث شده من اینجوری بشم... از نفهمی دوستام رنج می برم... که سر یه دختر درگیر میشن ... خاک تو سر همتون ... منوچ...
-
من و چهارشنبه
جمعه 16 آذرماه سال 1386 23:38
- چهارشنبه صبح به اتفاق یکی از دوستام و داماد گرامی یه معامله خونه کردیم ، ایشاا... برای ساخت ساز بعد عید ، به دلم خیلی پر سود اومده ،..... تا خدا چی بخواد .... - چهارشنبه امتحان میان ترم " مباحث ویژه " داشتم و به علت صورت گرفتن معامله بالا نتونستم سر امتحان حاضر بشم. البته با استادش فوق العاده صمیمی هستم و استاده فک...
-
اندیشه ناسالم
سهشنبه 13 آذرماه سال 1386 23:08
خیلی مهم ، حتماً مطالعه کنید : یه مطلبی می خوام در مورد حمایت از آقایون و اندیشه اشتباه خانومها نسبت به آقایون بنویسم ... این داستان کاملاٌ واقعی است و در سال 1200 میلادی در اروپا به وقوع پیوسته است و برای اینکه مسائل را به روز کنیم نام بعضی از اسامی تغییر یافته است . " از کتاب اندیشه زنان در اروپای قرون وسطی /...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 آذرماه سال 1386 23:32
هفته های پر تلاطم - دیروز امتحان میان ترم ریاضی داشتم ، اصلاٌ نتونسته بودم بخونم ، ولی با دوستم که ته ریاضیات بود رفتم سر امتحان و اون جای من امتحان داد و من 5 نمره میان ترم رو به همین راحتی گرفتم ... استاد از من سوال کرد آقای نیک اخلاق سوالات در چه سطحی بود من خیلی آروم گفتم که متوسط بود بعد استاد گفت : ولی نگاه کن...
-
چه کسی اجازه داده ؟!
سهشنبه 29 آبانماه سال 1386 23:09
حضرت علی (ع) : "" نادان ترین مردم کسی است که خود را خردمندتر از هر کس گمان برد "" دیروز برای اولین بار تو این چند سال اخیر بود که اینقدر از دست کسی ناراحت می شدم، البته نه که تا حالا از دست کسی ناراحت نشدم ، شدم ولی گذشتم ، ولی این یکی خیلی فرق داشتم ، موارد توهین این آقا : 1- توهین به یه قوم خاص 2- توهین به یه آدم 3-...
-
معرفی یه شخصیت بزرگ ( دکتر فرهنگ هلاکوئی)
سهشنبه 8 آبانماه سال 1386 23:11
دکتر فرهنگ هلاکویی طبق قولی که داده بودم مطلب بعدی را درباره دکتر هلاکوئی می نویسم ، یادمه دقیقاٌ روز جمعه بود که من به اتفاق پدر و مادرم رفتیم کرج خانه عمویم ، روزی بود که عید سعید فطر رو می خواستند اعلام کنند که بعد روز شنبه شد . جمعه شب همه دور تلویزیون بودیم که کانال اندیشه TV داشت مشاوره های دکتر را پخش می کرد ،...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 آبانماه سال 1386 00:13
سالها دل طلب جام جم از ما می کرد آنچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد . امروز یه تصمیم جالبی گرفتم ، جملات و حرفهای قشنگی که از هر جا شنیدم و یا دیدم رو جمع بندی می کنم و با ذکر منبع می نویسم ، این جملات توی اون برهه زمانی برای من تاثیر گذار بوده ، البته شاید برای کسی که این جملات رو می خونه اون تاثیری که من میگم نداشته...
-
من و یه دوران مهم زندگی
پنجشنبه 19 مهرماه سال 1386 00:28
تو یه مرحله ای از زندگی قرار گرفتم ، که احساسات جاشو داده به عقل ..... و تمام تصمیمات من باید از روی همین عقله باشه .. اگرنه .... از این مرحله زندگی می ترسم ، و تمام سعی ام اینه که با بهترین دوست هام مشورت کنم ، تمام سعی و تلاشم اینه که بعدها از کارهای گذشته پشیمون نباشم و خودم رو تحسین کنم ... که حضرت محمد درباره...
-
مرگ و زندگی
دوشنبه 9 مهرماه سال 1386 12:44
امروز خیلی روز بدی بود برام ، حالم وحشتناک گرفته بود ، صبح ساعت 7:00 شوهر دختر عموی من زنگ زد به خونه ما و با یه حالت بغض آلود گفت صادق سریع با عمو و زن عمو پاشو بیا بیمارستان ، هی گفتم چی شده ، گفت سریع بیایید ، بعد تماس قبلی ، یکی دیگه از دختر عموهای من زنگ زد و با حالت بغض بهم گفت بابام رفت پیش خدا ، من تلفن رو...
-
مطلب روز
دوشنبه 26 شهریورماه سال 1386 00:26
دیروز توی یه مجله اینترتی یه فال دیدم که خیلی برام جالب و دوست داشتنی بود علمی بودن اون رو نمی دونم اما فکر میکنم خالی از لطف نباشه امتحان کردنش : تذکر اول: اگر واقعا برای سرگرمی هم که شده قصد دارید این تست رو دنبال کنید، لطف کنید مطلب رو از آخر به اول نخونید . . دوم: لطفا جواب رو هم بنویسید . . و اما تست . . . . برای...