- خیلی خوشحالم ، امروز روز خوبی بوده ، آرزوم همینه ، برای تو ....
- طمع تغییرات رو دارم می کشم ، اونم چه طمعی .
- می دونم الان از قولی که بهم داده بودیم سرپیچی کردم ، ساعت از 23 رد شد ، ولی ....
به همه دوستان می خوام امروز یه تجربه ای رو بگم که اگه تو شرایطش قرار نگیرید بهش نمی رسید :
- شاید الان شما با اعضای خانواده تون یا دوستان و یا فامیل خیلی رابطه صمیمی دارید ، آیا می دونید وقتی دارید پیشرفت می کنید ، خیلی از اونهایی که ادعا می کنن با شما صمیمی هستند دارن تیشه به ریشه تون می زنند ، اونها طاقت پیشرفتهای شما رو ندارن ، اونها دارن می ترکن و اما شاید ظاهر رو حفظ کنن ولی شدن دشمن در لباس یک دوست ، دست خودشون نیست ، برادر ، خواهر ، پدر نمی شناسه ، چون اونا چشم دیدن پیشرفتهای شما رو ندارن ، اینجا مبارزه شروع میشه ، شما باید خونسردی تون رو حفظ کنید و به نظراتشون دقت کنید که ببینید با چه لحنی می گن و شما رو به چه سمتی سوق می ده .... پیشرفت یا پسرفت ......
- خودم رو وسط یه جایی دارم می بینم که یه روز آرزوم بوده و ولی الان انگار وسط یه صحرا نشستم ، دارم با مشکلاتی مبارزه می کنم که کمتر کسی حاضره خودش رو درگیر کنه ... ولی من شروع کردم و باید تا آخرش ادامه بدم .. چون تو هدفمی نه این مشکلات ( چشمک ) .
- خدایا خیلی ممنون ، بخاطر همه چیز ....