امروز خیلی روز بدی بود برام ، حالم وحشتناک گرفته بود ،
صبح ساعت 7:00 شوهر دختر عموی من زنگ زد به خونه ما و با یه حالت بغض آلود گفت صادق سریع با عمو و زن عمو پاشو بیا بیمارستان ، هی گفتم چی شده ، گفت سریع بیایید ،
بعد تماس قبلی ، یکی دیگه از دختر عموهای من زنگ زد و با حالت بغض بهم گفت بابام رفت پیش خدا ، من تلفن رو بدون خداحافظی قطع کردم و رفتم پهلوی بابام با یه حالت بغض بهش گفتم سریع حاضر شو بریم بیمارستان زنگ زدن گفتن بیاید ، بابام فهمید و نشست روی مبل دیدم داره گریه می کنه ، شاید باورتون نشه گریه بابام رو تا حالا ندیده بودم ،
تو رو راه که می رفتم خواهرم رو از محل کارش بیارم به خدا گفتم : خدایا من شب قبل اینقدر دعا کردم ، یعنی اینقدر برات ارزش نداشتم که عموی منو برام نگهداری و نره تا بتونم بهش خدمت کنم ..........
وای بهترین عموی من رفت ، اصلاً باورم نمیشه .................
با این که با افکار مترلینگ زیاد موافق نیستم ، ولی یه حرف جالب درباره مرگ گفته :
"" ما برای این زندگی می کنیم که به دوران دوم زندگی خود که مرگ نام دارد برسیم بنا
براین مرگ آغاز زندگی ماست""
خیلی متاسف شدم از خوندن خبری که نوشته بودی...
بهت تسلیت میگم و خدا رحمتشون کنه...
متشکرم ،
امیر نمی دونم خدا چرا اون آدمهایی که اطرافیانشون بیشتر دوسشون داره رو زود می بره .
این چه رسمیه ،....
واقعا تسلیت میگم :( خیلی غم انگیزه عمو واقعا موجود دوست داشتنیه میدونم که غم از دست دادنش خیلی سخته و تسلیت کلمه کوچیکیه ...
خیلی ممنون ،
لطف دارید ،
تو کتاب اعتماد به نفس در ده روز "م حورایی " یه مطلب قشنگی نوشته بود که : تبریک گفتن به یه شخص زیاد تو چشم نمی یاد ولی تسلیت گفتن حتی به زبان آوردن این کلمه برای اون شخص تو اون لحظه ی تلخ خیلی تو ذهنش می مونه ....
از لطفی که نسبت به من و وبلاگم داشتین واقعا سپاسگزارم امیدوارم واقعا شایسته اش باشم :)
راستی شما همون آقای صادقی هستین که چند وقت پیش تو قرار تو کافی شاپ باراندازه دیدیمتون؟
خواهش می کنم ،
من یه اخلاقی دارم و همه اطرافیان من می دونن ، چیزی برام جالب و زیبا برسه ، حتماٌ به طرف مقابلم می گم .
حالا بد یا خوب اخلاقم رو کاری ندارم ، می خوام این حس خوب بودن رو به طرف مقابلم هم انتقال بدم تا بیشتر خوش رو درک و بشناسه ...
فکر نمی کنم ، متاسفم ................
غم آخرت باشه.
خدا رحمتش کنه....
ممنوم از لطفتون ،
فکر کن اگه غم آخر بود چی میشد ،
ولی نه ، چون هیچ وقت غم آخر نیستش .
لطف داری ...