زندگی می گذره ، چه خوب چه بد !!!

 

فلیکای مهربون  اینم از حق طبیعی ما ........

 

خدا رو شکر امروز طبق نقل قول ها و شنیده ها حاکی از سردمداران دانشگاه ، مشکل کمیته انضباطی من داره حل میشه...... چقدر نذر کردم.... چقدر قاطی کردم... می دونم تمام این مسئولین منو داشتن اذیت می کردن... و مشکل من حل شده بود ....... دیگه قسم خوردم تا آخر عمرم تو انجمن اسلامی و مسائل حساس دخالت نکنم و حتی  .... مگه ما کی هستیم و چقدر قدرت داریم...

 

---------------------------------------------------------------------------------------

خدا رو شکر پروژه های درس ذخیره رو خوب تونتسم ارائه بدم و استاد کلی ازم تشکر کرد..... ولی استاد گفت اسم شما تو فهرست جدیدم نیست ، گفتم استاد من مشکل کمیته انضباطی داشتم ، تا آخر هفته معلوم میشه.. گفت من نمره ات رو می زارم ولی فهرست رو برام بگیر....

"" بعد ارائه یه حس فوق العاده خوبی بهم دست که به خودم شک کردم ""

 

---------------------------------------------------------------------------------------

امروز ساعت 7  شب به من اعلام شد جشن تولد مامانی هست.... منم که این جور حاها اصلاٌ  

نمی شنوم... خلاصه با جعبه شیرینی و یه شاخه گل سر و ته شو هم اوردم .

 

آخه چرا من هر جشن تولد باید اینقدر پیاده شم ، دفعه پیش مستقیم به همه گفتم من دیگه کادو نمی گیرم .. جشن تولد من که میشه همه یادشون میره ...

آخه نمی دونید جریان چیه ، این برای اون تولد می گیره و به همه می گه و از اون طرف هم بقیه ....

آخه برای منه بدبخت کی اعلام می کنه به بقیه....

 

---------------------------------------------------------------------------------------

امروز عروسی استاد ما هست سرکار خانم مهندس مریم.......... .

استاد برات آرزوی خوشبختی میکنم .

این استاد با من سه سال اختلاف سنی داره ...

خیلی استاد با جنبه و با فهم شعوری هستش ...

 

---------------------------------------------------------------------------------------

 

باورم نمی شد این کتاب در ستایش زندگی اثر مسیحا برزگر اینقدر پر محتوا و قشنگ باشه . حتماٌ بخونید..

 

نظرات 5 + ارسال نظر
فلیکا پنج‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1386 ساعت 12:06 ق.ظ

کمیته انضباطی؟به به چشم بلاگستان روشن.نافتو با خلاف بریدن مگه؟ راست بگو چندتا ستاره کسب کردی تا حالا؟؟؟؟
-----------------------
چه حالی می ده آخر سرم حذفت کنه مخصوصا" حالا که ذوق داری از ارائه زیبات...
بعدش این ذخیره چی هست؟آب ذخیره می کنین تو آبپاش؟!!!!!!!!!هههههههههههه
-----------------------
تو رو برا تولد مامانت باید خبر کنن؟خودت یعنی نمی دونی؟؟؟؟؟؟وایییی چرا این مامانت تو رو از خونه نمی ندازه بیرون خیال منو راحت کنه؟زحمت کشیدیا،شیرینی رو که خودت می خوری،گلم که تو گلدون خودت باز ذوقشو می کنی.خسته نباشی ...
من این جریانه رو نفهمیدم ولی معلومه سر تو همیشه بی کلاه می مونه،بفرما تولدت کیه خودم برات تولد می گیرم،سفارش می کنم کیک و شیرینی بگیری من بخورم!به شرطی که چشمت دنبال کادو نباشه،من آخرین باری که رفتم تولد 700تومن پیاده شدم...من کشف کردم که شما شهریوری هستی ولی روزشو اونی که آمار می داد یادش نبود....
----------------------
عجب استادایی دارین شما،همینه که پاتون به کمیته انضباطی باز می شه دیگه...استاد گفتنت منو می کشه...
----------------
بعدشم حق طبیعی شما چی بود؟اینا بود؟؟؟وااااااا

مهستا پنج‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1386 ساعت 09:52 ق.ظ http://mahasta.com

تولدت مبارک!!!!!!!!!!!!!

علی پنج‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1386 ساعت 05:13 ب.ظ http://vi-li.blogspot.com

اولا توی این مملکت و این دولت انجمن اسلامی رو جدا بیخیال شو باباجان... البته اگر هنوز می خوای به زیستن بپردازی.
دوما اینا چه ربطی به فلیکا داشت؟
سوما... راه کادو گرفتن اینه که مثل من از سه ماه قبل از تولدت لیست چیزایی رو که لازم داری اعلام کنی و به صورت مداوم به یاد همه بیاری که تولدت کیه.

یاسی جمعه 7 دی‌ماه سال 1386 ساعت 12:40 ب.ظ http://www.yasi3pd.blogfa.com

کمیته انضباطی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ وای! خداروشکر که داره حل میشه!
خوب تو خیلی فعالی که میرسی همه اراتو انجام بدی آفرین. کاش منم یه کمی فعال بودم!

امیر دوشنبه 10 دی‌ماه سال 1386 ساعت 12:12 ق.ظ http://hamlet.blogsky.com

سلام صادق جان
ممنونم از اینکه یاد من هستی و هنوز هم بهم سر میزنی... خیلی ممنونم از لطفت :)
*****
خب پس حسابی توی انجمن فعال هستی که مشکل کمیته انضباطی و اینها بوده... به نظر من ارزشش رو نداره... درسته که آدم از خیلی چیزها حرص میخوره و نمی تونه آروم بگیره ولی قوانین دانشگاه و کلا مملکت طوری هست که اگه حرفت رو بزنی عواقب بدی داره...
*****
خوشحالم که از ارائه خودت راضی هستی :> درست احتمالا ذخیره و بازیابی اطلاعات بوده آره؟
*****
چه استادهای خوبی دارین شما ;) من فکر کنم کمترین اختلاف سنی که با استادم تاحالا داشتم حدود ۲۰ سال بوده! تازه استاد خانوم هم کلا ۱ دونه در طول تحصیل داشتم...
******
بازم ازت ممنونم صادق جان و امیدوارم همیشه موفق باشی :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد