امتحان فردا

وای چه حالی می ده ، فردا یه امتحان خفن داری و پس فرداش یه امتحان فوق خفت دیگه داری و بیایی بشینی آپ کنی ، قابل توجه تمامی عزیزان که مثل چی دارن درس می خونن و به وبشون اهمیت نمی دن ، اینجا باید خودتون رو نشون بدید نه ....
از طرف همه ی دوستان محتاجیم به دعا " هم اکنون نیازمند تقلب شما هستیم " ( انجمن خدایان تقلب )

این دانشگاه از دست ما دیونه شده هیچ مراقبی به ما کار نداره ، همه می ذارن ما اوپن بوک بنویسم ، آقای رییس دانشگاه واقعاٌ دستت درد نکنه .
آقا فقط دانشگاه آزاد اونم واحد ....... هلو ، کره هر چی فکنی و دوس داشتی باشی پیدا می کنی جز آدم درسخون .. همه دو دره باز مث بنده فقط دنبال مخ زدن استاد و پیدا کردن آدرس استادها یا شماره های آنها و یه دنیا خالی بندی تقدیم به استاد ها جهت گرفتن نمرات بالا ....

خاطره : برای یه استاد ریاضی خالی بستم که ارشد کامپیوتر هستم ، بنده خدا کلی ما رو تحویل گرفت و خوشگل خوشگل درس داد و بعد گفت شما کدوم دانشگاه هستی ، منم که نمی دونستم کدوم دانشگاهها فوق دارن و بیلمیرم دانشگاه ، خیلی سریع گفتم دانشگاه تهران ، استاده رفت به عرش و کلی تشویق و چند دقیقه بعد گفت رتبه شما چنده ، منم تو مغزم گفت ، رتبه متبه تعطیل ، گفتم استاد من سهمیه شهید داشتم " به یاد همه ی شهدا " و معدل کلم 17 بود "رتبه ام خیلی عالی شده "" من غلط کنم معدل بالای 13 بگیرم اصلاٌ تو عمرم نمره بالای 14 نداشتم "" وای چه حالی می ده بعضی ها رو مثل این استادهای کوچولو سر کار بزاری و حال کنی .... استاده آخر کلاسش گفت خواهرم می خواد فوق بخونه و نمی دونه رفرنس چی هست ، من که طبق معمول خدای رفرنس شده بودم ، گفتم استاد شما لطف کنی ایمیلتون رو بدید و من براتون بفرستم ... " قراره بفرستم "
حالا موندم اگه این استاده منو تو دانشگاه خودمون ببینه چی بگم
این دوستم تو اون کلاس از خنده مرده بود ، نزدیک بود آبروی چندین ساله منو ببره " از همین جا می گم بی تربیت "

خوب شبتون بخیر - برم ادامه درس خوشگل و مزخرف فیزیک رو ادامه بدم.

 

چقد لذت بخشه اونی که دوستش داری دستاشو لمس کنی و تمام آرامش دنیا میاد تو وجودت .

و چقد شیرینه شاهد لبخندی هستی که از روی سادگی و مهربونیش روی لباش نقش بسته .

و چقد صادقانه داری نگاش می کنی ،چیزهایی رو می بینی که اونم داره همونا رو می بینه .

و چقد برای آدم دردناکه  که نگرانی اونی که دوستش داری رو ببینی و  نتونی  کاری کنی .

و چقد زجر آوره که دوس داری کنارش باشی ولی شرایط الانت اصلاً بهت اجازه نمی ده .

و چقد خوبه  که  درک  متقابلی  از هم  دارید و  همدیگه  رو به همین صورت پذیرفتید .

و چقد خوشحال کننده  می تونه باشه وقتی  می دونی که یه روز  بهش می رسی .

و چقد دردناکه که نمی تونی یه لحظه  ناراحت ی هاش  و  نگرانی هاش رو ببینی .

و چقد  لذت بخشه اونی که  دوستش  داری  ،  اونم چنین حسی داشته  باشه .

و اینم می دونم که زیبایی یه عشق پاک و مقدس به همین چیزاشه ولی ......

 

*******************************************************************************

و از همه مهمتر اینه که اون نمی دونه که تمام زندگیش شدی و خودش خبر نداره .

*******************************************************************************

خدایا هر چی که بهش آرامش می ده و هر چی که خوشحالش می کنه بهش بده .

خدایا خودت بهش بگو  که واقعا دوستش دارم و برام گل همیشه بهاره نه گل دیگه ای .

 

دیروز از سر چند تا جریان بشدت ناراحت و دلگیر شدم و آخریش هم شب بخاطر حرفهای نابخردانه من ، که یکی از دوست های گلم از من رنجید .... با خودم عهد کردم با دوستی که فاصله زیادی دارم حرفهای بی ربط نزنم تا اگه دلگیر شد بتونم از دلش در آرم . "" ولی جبران می کنم "" بهت قول می دم...

 

امروز برای سومین بار می خوام نماز شب بخونم..... تا گره ای از مشکلات من باز بشه ....

البته یکی از دوستای خوبم یه دعا برام فرستاده .....

 

بزرگترین تحولات زندگیم از امروز داره رقم می خوره .....

 

یه وام فوق کلان دارم می گیرم ، با همکاری و پارتی بازی عزیزان محفل نشین ....

که با این وام کلان باعث پیشرفت در امور ساختمان سازی میشه ...

 

طبق شنیده ها از بزرگان شهرداری ، دارن محدوده شهری رو افزایش می دن و این یعنی رفتن بسوی پیشرفتی وحشتناک در عرصه اقتصادی و مالی برای من ..

هیچ وقت یادم نمی ره برادربزرگتر من در سال 82 گفت اینجا سرمایه گذاری نکن و از همه بدتر پسر عموی من به من دروغ گفت ، بابا چقد به من تیکه انداخت .

حالا می خوام بزنم تو دهن همشون  " به جز بابا " بصورت خیلی خوشگل و با احترام ....

 

کافی نت رو از ماه بهمن یا اسفند شروع می کنم ، با کمک خدای نت و شبکه جناب منوچ خان بزرگ .

 

اصلاٌ باورم نمیشه صادق داره از این رو به اون رو میشه .

خودم تو این سن و سال و با این وضعیت اصلاٌ نمی تونم درکش کنم ...

 

ولی می دونم خدا از من یه چیزی رو گرفت ، که هر وقت گریه می کنم بهش می گم اگه بیام اون دنیا فقط بهت  می گم توی این چند میلیون آدم چرا من .... آخه چرا ....

ولی یه حکمتی بوده ... خدا خیلی دوستم داشته .

 

با این اوضاع هنوز اشکام می ریزه می دونم خیلی حرص می زنم ، ولی باور کن دست خودم نیست ...

خدایا : دستت درد نکنه .... خیلی دوستت دارم .. این نتیجه تمام زحمت های منه ....

 

-  یه مطلبی رو به یکی می خوام بگم ولی نمی دونم درسته / زوده / اون چه برداشتی می تونه داشته باشه ، با چند نفر مشورت کردم و حرفهای قابل توجهی گفتن ولی می خوام جدی با خودش صحبت کنم ببینم نظرش چیه ..... " با توکل به خدای مهربون " .